غربت اسلام و مکتب اهل بیت
پشت پرده فاجعه آتش زدن قرآن
بخش سیاسی - حادثه قرآن سوزی در کشور آمریکا حادثه ای شوم بود که به برانگیختن احساسات مسلمانان در اقصی نقاط جهان منجر شد.حادثه ای تلخ که ما را به شکایت بیشتر از روزگار غیبت واداشت و قلوب ما را برای دیدار امیر و امام دولت کریمه مشتاق تر کرد، باشد تا در زمره رهبری معظم انقلاب ، در رکاب مولایمان حضرت بقیت الله الاعظم در آییم و ظهور آن منجی بشریت، پایانی باشد برای همیشه نادانی.
حادثه ای که با تهدید یک کشیش تندرو آمریکایی به سوزاندن قرآن در سالگرد یازده سپتامبر آغاز شد و اگرچه با توجه به هراس دولت آمریکا از واکنشهای جهانی و اسلامی به این موضوع، از سوی این کشیش عملی نشد، اما توسط تنی چند از شهروندان گستاخ و بی آبروی آمریکایی، به عرصه بروز پیوست و تصاویر آن در رسانه ها منتشر گردید.این حادثه با واکنش محکم و اعتراض آمیز مسلمانان مواجه شد و اعتراضات از اندونزی و مالزی تا کشمیر و پاکستان و شمال آفریقا و ایران، جهان اسلام را به خروش آورد.اما به نظر می رسد علاوه بر نشان دادن خشم مقدسمان می بایست با نگاهی تحلیلی و عمیق به ریشه یابی علل و عوامل این حادثه پرداخت.
علل و عواملی که با دست به دست قرار دادن هم، پروژه خطرناک جنگ ادیان را کلید می زنند و نظریه جنگ تمدنهای ساموئل هانتینگتون و سخنرانیهای نومحافظه کارانی مانند جرج بوش درباره آغاز جنگهای صلیبی را معنایی دوباره می بخشد.
آنچه مرا به نگارش این نوشتار ترغیب نمود ، هم سویی جریان فتنه های بزرگ در یک زمان بود ، اگر خوب جریان های فتنه را واکاوی نماییم ، در خواهیم یافت جریانهایی که این روزها رخداده و یا چند دهه و چند سال از آن می گذرد ، آبشخورش یکی است و همه در یک اطاق فکر طراحی می شود ، چیزی که هست گذر زمان ، کم و کیف آن را تحت تاثیر قرار داده است .
1- نسخه قلابی اسلام انقلابی و سیاسی، بازیگر پروژه اسلام هراسی
مدرنیزم و تمدن مدرن غرب که در قامت ایالات متحده تجلی نهایی را پیدا کرده، همواره برای تداوم هویت خویش به باز آفرینی "دیگری" به عنوان دشمن نیاز دارد. دشمنی که علاوه بر خطر، از عنصر عقلانیت که نماد تمدن مدرن است محروم می باشد. هیولاهای خطرناکی که مظهر شر است و ضمن ترسناکی، همواره مقهور قدرت و زیرکی ایالات متحده به عنوان نماد خیر ، واقع می گردد.
همواره فضای اجتماعی سیاسی ایالات متحده به این "دیگر" دشمن نیاز دارد. یک روز ژاپنی های چشم بادامی،یک روز کمونیستها و روسها،روزگاری آدم فضایی ها و هیولاها و اخیرا مسلمان و به قول خودشان تروریستها.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و مکتب اسلام انقلابی شیعه تمدن غرب را به چالش گرفت و با شعار بازگشت به اصول و اتحاد جهان اسلام و ضمن عقلانیت و بهره گیری از پیشرفتهای علمی،راه حل بدیلی را درمقابل تمدن مادی غرب قرار می داد.ترویج و معرفی این ایدئولوژی چالشگر که دارای نقاط جذاب معنوی و عقلانی بود، برای ایالات متحده خطرات زیادی مانند امکان جذب افکار عمومی و نخبگان را در پی داشت.
لذا ساختن "دیگری" خشن و غیر عقلانی از اسلام در دستور کار غربی ها قرار گرفت.آنها نیاز به نسخه و تصویری از اسلام داشتند که هم خشن بوده وهم غیر عقلایی که بتوان کاریکاتوریزه اش کرد و هم بتوان علیه نسخه اسلام، ناب محمدی از آن بهره جست.بهترین ابزار در این راه وهابیت و فرزندان عملی آن یعنی طالبان و القاعده بودند ، گفتنی است ، پروژه اسلام ستیزی ، که از بدو پیدایش و ظهور دین اسلام به عنوان نجات بخش ترین مکتب فطری و عقلایی ، همواره یعنی اکنون ، دیروز و روزهای نخست ، به عنوان اصلی ترین خطر در تمام محافل اندیشه ای ، سیاسی ، نظامی و اطلاعاتی غرب ، بیشترین جایگاه را بخود اختصاص داده است و پر واضح ؛ این جنگ تمام عیار به خاطر خطراتی است که اسلام برای مکاتب خرافی و موهون غرب ایجاد کرده و وسعت دامنه آن نیز به فراخی تمام ترس و وهم و هن آنان است ، بنابراین روزی برای مقابله با این خطر ، اندیشه ای ، شمشیر کشیده ، روزی از راه زر و اقتصاد به جنگ با مسلمانان برخواسته و روزی از طریق دشمنان قسم خورده داخلی اسلام به پیکره مقدس اسلام ضربه وارد کرده است و امروز خدنگی دیگر ، چون سده های گذشته .
به بحث باز می گردیم ؛ اولین ویژگی این گروه (دیگر) این باید باشد که ضد شیعه بایست باشند که مبادا نصیبی به گفتمان اسلام ناب برسد.لذا آنان
وهابیت را برگزیدند.نکته جالب اینجاست که این روزها مصادف با ایام یوم الهدم است.یوم الهدم یعنی روز ویران کردن . در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری، وهابیان ، که گروهکی ساخته و پرداخته دولت انگلیس بوده و برای تامین منافع استعمار پیر بوجود آمده بودند، در حجاز، به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود پس از اشغال مکه ، روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر ، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورین عثمانی را بیرون کردند و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور ، پرداختند ، هم چنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنین مادر حضرت اباالفضل العباس – علیه السلام – و قبر عبدالله پدر پیامبر و اسماعیل فرزند امام صادق – علیه السلام – و بسیاری قبور دیگر پرداختند .
اما این اولین اقدام وحشیانه آنان نبود ، پیش از این نیز، وهابیان به عراق حمله کرده و همسو با دولت انگلیس در صدد تخریب مراقد مطهره ائمه هدی علیهم السلام در عراق نیز برآمدند .
لازم بود از گروهی استفاده شود که چهره اسلام را خشن و ضد علم و تمدن نیز، معرفی و تصویر کنند.وهابیون در این راستا سابقه درخشانی داشتند!!"جمیل صدقی زهاوی" در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانهها کسی باقی نماند، به دکانها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازارافکندند و آنها را پایمال کردند.
در یازده سپتامبر نیز ، همان تاریخ به گونه ای دیگر رقم خورد اما این بار با رویکردی وارونه و ظاهراً خشونت طلبانه از سوی همان فرقه ای که انگلیسی ها در 300 سال پیش ، ساز و کار تاسیس آن را رقم زده بودند ، یعنی در همان سالهایی که محمد بن عبد الوهاب ، می زیسته است ، بله این فرقه ، همان کسانی هستند که غرب ، در اطاق های فکر خود به عنوان جنود تاثیر گذار در از هم گسستگی مسلمین و از بین رفتن یکپارچگی آنان تاسیس نموده بود .
2-رویارویی اسلام و مسیحیت خواست صهیونیستها:
واقعیت خدشه ناپذیر اینجاست که در مدل اسلام انقلابی ناب محمدی،اقلیتهای دینی از حقوق خوبی برخوردارند.مسیحیان از روزگار صفویه که دولتی شیعی مرام بود با آزادی در اصفهان زندگی کرده اند.حقوق و اموالشان محفوظ و آزادی دینی نیز ، برای آنان وجود داشته است.پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، تمام اقلیتهای دینی ، از جمله مسیحیان چه آشوری چه ارمنی از نماینده در مجلس شورای اسلامی ، برخوردار شده اند.پس زمینه ای برای نبرد فرقه ای بین اسلام انقلابی و مسیحیت وجود ندارد.صهیونیستها برای بقای خود در عرصه سیاسی، علاوه بر کنترل نخبگان سیاسی ایالات متحده، علیه جهان اسلام که با شبکه های لابی مانند آیپک انجام می پذیرد،نیاز به کنترل افکار عمومی جامعه آمریکا که بر خلاف باور عمومی،از قضا مذهبی هم می باشند ، دارند و هیچ ابزاری غیر از احساسات ملی و مذهبی جامعه آمریکایی نمی تواند پروژه اسلام هراسی را تقویت کند.
حادثه یازده سپتامبر که نهایتا بدون مشخص شدن ابعادش، مسوولیتش به دوش القاعده وهابی افتاد و آن نادانان نیز، با
ددمنشی و گردنکشی ، این بهتان را پذیرفتند ، کلید مرحله جدید پروژه اسلام هراسی در آمریکا رقم خورد .مسلمانان خطرناکی که با یک عملیات هالیوودی دو هواپیما را به یک مرکز تجاری می کوبند و 3000 غیر نظامی را در آن واحد می کشند، بهترین سوژه برای تحریک افکار عمومی اند.جالب این که بن لادن و بوش با یک ادبیات سخن می گفتند و هر دو از ادبیات جنگ صلیبی استفاده می کردند.ادبیات جنگ صلیبی برای عوام آمریکا یادآور جنگهای اسلام و مسیحیت است.جنگهایی که چند قرن به درازا کشید و هنوز از خاطر فراموش نشده است.
علاوه بر این، صهیونیستها به دنبال پر رنگ کردن، تز جنگ تمدنها با سو استفاده از جهالت و خیانت وهابیت است. اعتقاد
هانتینگتون، تقابل تمدنها،سیاست غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیریهای عصر نو را شکل می دهد. خصومت هزار و چهارصد ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام وغرب آبستن بروز حوادثی خونین می شود.وی در کتابش، بیان می دارد تازمانی که اسلام، اسلام باقی بماند (که باقی خواهدماند) و تازمانی که غرب، غرب باقی بماند (چیزی که بعید به نظر می رسد) تنها عامل تعیین کننده روابط موجود میان این دو دایره فرهنگی عظیم و دو سبک متفاوت زندگی،کشمکش بنیادین میان آن دو خواهد بود. کشمکشی که 1400 سال تمام، تعیین کننده روابط میان این دو فرهنگ بوده است.هانتینگتون برای اثبات «خطر اسلام » نتایج نظر سنجی انجام شده در آمریکا را منتشرنمود. نظر سنجی که طی آن اکثریت پرسش شوندگان به این گمان بودند که خطری به نام خطر اسلام، وجود دارد. از زمان انتشار نتایج این نظر سنجی ظاهرا بسیاری از مردم بدان اعتقاد پیدا کرده اند.. هانتینگتون، جهان امروز را به بخشهای فرهنگی متفاوتی تقسیم می کند و معتقد است آن قسمت از جهان که دارای فرهنگ اسلامی است، اصلی ترین دشمن احتمالی غرب خواهد بود!هانتینگتون ادعا می کند که غرب مسیحی -یهودی در سده 21 هم از نظر سیاسی و هم ازنظر اقتصادی قربانی مطامع امپریالیستی پیروان اسلام و کنفوسیونیسم خواهد شد.
صهیونیستها نیاز به همدردی جامعه مسیحی آمریکا دارند، لذا خطوط اصلی تبلیغاتی زیر را دنبال می کنند.
1- همانگونه که رژیم اشغالگر اسراییل با خطر تروریستهای حماس و حزب الله مواجه هست ،شما(آمریکاییها) هم در معرض خطر القاعده و تروریستهایش هستید.
2 - همانگونه که غیر نظامی های ما در عملیات استشهادی کشته می شوند شما نیز در معرض این حملات از سوی القاعده هستید.
3 - و نهایتا این تروریست ها، موجوداتی ضد عقل،ضد حقوق بشر،ضد زنان، کودکان و خطرناک هستند و علت این مشکلات، باورهای دینی آنها و کتاب قرآن است.
صحنه های عجیب و دردآور شکنجه و سربریدن اتباع غرب با پرچم مزین به نام الله اکبر و شعارها و ظواهر دینی توسط سلفیون تکفیری فقط و فقط به نفع صهیونیستها به منظور شعله ور ساختن جنگ دینی میان مسیحیان و مسلمانان است.
بازخورد این فضا سازیها در غرب ماجراهایی مانند فیلم فتنه،کاریکاتور مستهجن و گستاخ دانمارکی و آتش زدن قرآنها در آمریکا و برخی کشورهای غربی است.
واکنش عقلایی مرجعیت شیعه:
مرجعیت شیعه در تاریخ نشان داده است که دارای بصیرت و درک بالایی از تحولات سیاسی است و به راحتی در زمین دشمنان اسلام و طبق نقشه آنان بازی نمی کند.مراجع تقلید ما ضمن محکومیت این حادثه تلخ و اعتراض به مدعیان آزادی تساهل فرهنگی و دینی در غرب، ما را به هوشیاری فراخواندند.
برای مثال رهبر معظم انقلاب در پیام خود این گونه نوشتند همه باید بدانیم كه حادثهی اخیر ربطی به كلیسا و مسیحیت ندارد و حركات عروسكی چند كشیش ابله و مزدور را نباید به پای مسیحیان و مردان دینی آنان نوشت. ما مسلمانان، هرگز به عمل مشابهی در مورد مقدسات ادیان دیگر دست نخواهیم زد. نزاع میان مسلمان و مسیحی در سطح عمومی، خواستهی دشمنان و طراحان این نمایش دیوانهوار است و درس قرآن به ما، در نقطهی مقابل آن قرار دارد.
حضرت آیت الله سیستانی در پیام خود در اینباره تاکید کردند: مرجعیت دینی در عین اینکه به شدت یورش به ساحت قرآن کریم را محکوم می کند و بر ضرورت جلوگیری از وقوع آن تاکید دارد، از مسلمانان در هر کجا که هستند می خواهد خویشتنداری را پیشه کنند و هرگز با پیروان کلیساهای مسیحی با ناشایستی برخورد نکنند.
سخن آخر را : با سخنان آیت الله شبیری زنجانی در ذیل آیه شریفه پی می گیریم : در سوره انعام آیه 108 اینگونه می خوانیم "ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل امة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون" و آنهایى كه جز خدا را مىخوانند دشنام مدهید كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه براى هر امتى كردارشان را آراستیم. آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت.
این کردار ننگین، فاصله عمیق بازیگران این نمایشهای مضحک را از ساحت معرفت و انسانیت نشان می دهد و تفسیری جز توحش و حماقت ندارد.
اما این مطلب نیز گفتنی است ، که جسارت به این کتاب مقدس از سوی هر کسی ، موجب جهانی تر شدن آن است و طبق فرموده قرآن ، هیچ لطمه ای به عظمت و بزرگی آن نخواهد زد "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" گویا دشمنان قرآن آب در هاون می کوبند.
و در ثانی، این کتاب همیشه نو و تازه است برای تمام عصرها و تمام نسل ها، همانگونه که امام صادق فرمود "لکل عصر جدید" و در تمام زمانها ، رهروانش را چون آفتاب هدایت نموده و و دل سیاهان را ، از گردونه هدایت شدگان خارج می سازد ، بدین سبب است که فرقانش گویند .
تالیف : سید محمدرضاآقامیری
و بازپروری شده در بخش سیاسی تبیان